15 ماهگی پرنسس کوچولوی ما

سلام گل قشنگم

عزیزم مامان و بابا خیلی خوشحالیم که شما پیش ما هستی ،زندگی ما با وجود شما خیلی شیرین شده.دیروز برای اولین باردر امسال برف بارید وقتی صبح بیدار شدی با پتو بردمت پشت پنجره و برف نشونت دادم وشما هم با اون زبون شیرینت مرتب بعد از من تکرار می کردی بف بف.

این روزا خیلی طوطی شده و حرفهای زیادی میزنی،صدای گربه،گاو،گوسفند،کلاغ،کبوتر،جوجه ،سگ ،اسب و خروس می توانی بگی.

زنبور لاک پشت و ماهی رو هم میشناسی،لباتم می توانی مثل ماهی بکنی.

بعضی وقتا که مایل باشی مامان و بابا را بوس می کنی.

کنار مبل برای خودت خونه درست کردی و مرتب میری اونجا میشینی.خونت کنار لانه مورچه هاست وقتی بهت غذا میدم  میگی موووووووو بهبه.با مورچه ها خیلی هم نداری غذا یی که براشون ریختی یکدفه بر می داری می خوری.

از بازی با بابا جون خیلی خوشحالی طوری که وقتی می خندی چشمات هم می خنده.دیشب بابا جون با وجود اینکه خیلی خسته بود کلی با شما بازی کرد آخر سر هم توی خونه شما خوابش برد ،طفلکی اینقدر خسته بود که وقتی صبح بهش می گفتم که دیشب تو خونه یاسی خوابت برده و بعد من بیدارت کردم اصلا یادش نمی آمد.

امروزم که با وجود سرمای هوا بردمت کلاس و خیلی بهمون خوش گذشت.

به مسواک زدن خیلی علاقه داری و من هر شب آخر شب بعد از قطره آهن برات مسواک میزنم البته من دندونای شما را و شما هم دندونای منو مسواک می کنیم.

خونه کوچولوی یاسمین

البته گریه به علت درخواست دوربین می باشد.

 یاسی مشغول شیطونی